جوانی عاشقی ها بر سرم زد
جوانی زخم ها بر پیکرم زد
جوانی ها درون اتشم برد
وجودم را مثال مور می خورد
به یک خنده شیرین عاشقم کرد
به اخم و اه و لعنت ساکتم کرد
کنون پیرم دو چشمم تار گشته
ز سر تا پا بدن بیمار گشته
هنوزم ارزوی یار شیرین
به من زخمه زند ان عشق دیرین
سلام.شعر قشنگی بود